سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از خواندن این نامه غفلت نکنید 1 - مشهد وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به مشهد وبلاگ خوش آمدید!

    آمار بازدید:       بازدید امروز: 8           بازدید دیروز: 75         مجموع بازدید ها: 324063

 

درباره خودم

مشهد وبلاگ

 

غلام حیدر
یا علی مدد





 

لوگوی وبلاگ

از خواندن این نامه غفلت نکنید 1 - مشهد وبلاگ


علاقه مندی ها


وبلاگ دوستان

پیاده تا عرش
.:: در کوی بی نشان ها ::.
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
کـــــلام نـــو
ما و دلاوران
ایحسب الانسان ان یترک سدی
خط سوم
حاجی
خط بارون
زورخانه بابا علی
قافله شهداء
عشق و......
هیئت بقیه الله شهیدیه
جبروتهم تحت اقدام حزب الله
سلام بر عزیز دل حیدر
امیدزهرا omidezahra
هامون و تفتان
سری تو سرا
میکدهُ حضرت زهرا عَلیها اَلسّلام
کبوترانه
« یا مهدی ادرکنی »
عطش عشق
وبلاگ ایران اسلام
سنگفرش خیال
شلمچه
طبیب عشق....
سلام بر اقای غریبم
آنتی سنی
کوثر 110
مزار بی نشان
امام رضا (ع)
خراباتیان ( اشعار در مدح علی علیه السلام )
آیات اثبات کننده حقانیت حضرت علی (ع)
برائت از دشمنان اهل البیت علیهم السلام
فطرس
مولا علی (ع)
شیعه
انسان کامل
درد دل های یک بچه شیعه
یاران علی علیه السلام
رقیه خاتون
یاس کبود علی(ع)
راهی به آسمان
ققنوس


آرشیو


کلیه مطالب

ابوبکر[2] . ابوبکر و عمر ملعون . اربعین . اعتراف فردی به ساختن شایعه . اهل بدعت . اواخر عمر . بر دشمن علی لعنت . پادشاه اهل سنت جهان . پخش نشده . پیامبر و فدک . پیشگویی خداوند . تقویم 1371 . توهین اهل سنت . جانباز شیمیایی . خانه حضرت زهرا . خلافت ابوبکر . در چوبی . درهای مدینه . دروغ سنی نیوز . دعوتنامه عید الزهرا . رضایت حضرت زهرا از شیخین . سالگرد آقاسی . سالگرد سید جواد ذاکر . سومین سالگرد سید جواد . سومین سالگرد سید جواد ذاکر . شرابخواری کلید دار کعبه . شکایت حضرت زهرا . شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السل . شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها . عمر . عمر کشون . عید غدیر . غاصبین خلافت . غصب خلافت . غصب فدک . فوت . کلیپ از آقاسی . لعنت بر عمر . محرم . مرحوم آقاسی . مشهد وبلاگ . ناگفته های سید جواد ذاکر . هجوم به خانه وحی . وداع مادر سید جواد . وفات حضرت ام البنین . وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها . وفات یا شهادت . 13جمادی الثانی . آدرس جدید مشهد وبلاگ . آیا اهل سنت کافر هستند . آیت الله بهجت .


نوای وبلاگ



جدید ترین مطالب
آدرس جدید وبلاگ
ویژه نامه سومین سالگرد مرحوم سید جواد ذاکر - نادیده ها و ناشینده
رحلت حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد+سومین سالگرد سید جواد
کاش من هم شیمیایی بودم --- نامه جانباز شیمیایی به امام زمان به م
وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام و سالگرد سید جواد ذاکر
آیا حضرت زهرا سلام الله علیها از غاصب خلافت شکایت کرد؟؟
کلیپی نادر از مرحوم آقاسی پیرامون حضرت زهرا سلام الله علیها
دری نبوده که حضرت زهرا(س) بین در و دیوار باشند!!!!
پیشگویى خداوند و پیامبر درباره‏ى غصب فدک
آیت الله العظمی بهجت مرجع تقلید شیعیان به ملکوت اعلی پیوست
[عناوین آرشیوشده]

 

آدرس جدید مشهد وبلاگ www.mashhad.parsiblog.com

از خواندن این نامه غفلت نکنید 1

نامه طولانی عمر بن الخطاب به معاویه در مورد ظلمی که بر حضرت زهرا (س) وارد شد

علامه مجلسی رحمهالله در بحارالانوار گوید:

  یکی از دانشمندان و فضلاء، در شهر مکه مکرمه در نقل این روایت به من اجازه داد و چنین گفت که این روایت را از جلد دوم کتاب «دلائل الامامه» نقل میکند، عین عبارت آن بدینگونه است:

ابوالحسن محمد بن هارون بن موسی تلعکبری، از پدرش از ابوعلی محمد بن همام از جعفر بن محمد بن مالک فزاری کوفی، از عبدالرحمن بن سنان صیرفی، از جعفر بن علی جواد، از حسن بن مسکان، از مفضل بن عمر جعفی، از جابر جعفی، از سعید بن مسیب روایت کرده که بعد از آنکه خبر شهادت امام حسین علیهالسلام به مردم مدینه رسید مردم از اینکه سر آن حضرت را بریده و برای یزید بن معاویه برده و هیجده نفر از افراد خاندان و سی و پنج نفر از یاران او را کشته، گلوی کودکش علی را آماج تیر ساخته و او را پیش رویش کشته و زنها و فرزندانش را...

 

                             برای دیدن ادامه متن و دانلود مداحی به ادامه مطلب بروید

 

 به اسارت برده سخت ناراحت شده و در منزل ام سلمه در حضور زنان و همسران رسول خدا و دیگر خانه های مهاجران و انصرا به اقامه عزا و تشکیل مجالس سوگواری پرداختند، عبدالله بن عمر شیون کنان، گریبان چاک، بر سر زنان، از خانه به در آمده میگفت: ای گروه بنی هاشم و ای قریش و ای مهاجرین و انصار، آیا شما زنده هستید و روزی میخورید و میبینید که درباره رسول خدا و خاندان و فرزندانش چنین ستمی را روا داشتهاند، با وجود یزید قرار و آرامشی نیست، شبانگاه از مدینه خارج شده و به هر شهری که رسید فریاد برآورده و مردم آن جا را علیه یزید تحریک کرد.

 گزاراشات کار او مرتب به یزید میرسید- به هیچ جمعی نمیرسید مگر اینکه آنها یزید را لعن و نفرین میکردند به سخنان عبدالله گوش فراداده و میگفتند: این عبدالله پسر عمر بن خطاب خلیفه رسول خدا است از اعمال یزید ناراحت شده کارهای او را نسبت به خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زشت دانسته و مردم را علیه یزید تحریک میکند. هر کس جواب مثبت به او ندهد دین دار و مسلمان نیست، تا اینکه به شهر شام رسید، مردم از دیدار او و شنیدن سخنانش مضطرب شدند سرانجام وی به همراه گروهی از مردم که پشت سرش به راه افتاده بودند بر در خانه یزید رسید، نگهبان یزید بر او وارد شده و وی را از ورود عبدالله با خبر کرد، عبدالله دست بر سر گذاشته و مردم در اطراف او جنب و جوش داشتند، یزید گفت:

این خروشی از فریادهای ابومحمد است و بزودی از این حال بیرون میآید. یزید به خود او به تنهائی اجازه ورود داد و عبدالله شیون کنان وارد شده و میگفت: وارد نمیشوم، ای امیرالمومنین، تو با خاندان رسول خدا کاری انجام دادی که اگر ترک و روم میتوانستند کاری انجام دهند این کارها را نمیکردند و آن چه را که تو روا داشتی روا نمیدانستند از این جای برخیز تا مسلمانها کسی را که از تو شایسته تر است برای خود برگزینند.

یزیدبه او خوش آمد گفته او را در آغوش گرفته و به او گفت: ای ابومحمد، آرام گیر و جوش و خروش نداشته باش عاقلانه بیندیش، با دیدگان خود بنگر و با گوش خود بشنو، درباره پدرت عمر بن خطاب چه میگوئی؟ آیا خلیفه رسول خدا را انسانی راهنما و هدایت یافته و یار و یاور پیامبر و پدر زن او میدانی که خواهرت حفصه را به عقد رسول خدا درآورده است و آن کسی که گفت که خداوند در پنهانی عبادت نمیشود؟

عبدالله گفت: آری وی همانگونه بود که تو او را توصیف کردی، درباره او چه میگوئی؟

گفت: آیا پدر تو حکومت شام را به پدر من داد یا پدر من خلافت رسول خدا را به پدر تو داد؟

گفت: پدر من حکومت شام را به پدر تو واگذار کرد، گفت: آیا به واگذاری حکومت شام از سوی پدرت به پدر من راضی هستی یا نیستی؟ عبدالله گفت: آری، راضی هستم، گفت: آیا پدرت را قبول داری؟ گفت: آری، در این هنگام دست بر دست عبدالله بن عمر زده او را گرفته و گفت از جا برخیز ای ابومحمد تا نامه پدرت را بخوانی، وی به همراه یزید حرکت کرد تا به یکی از گنجینه های او وارد شد، آنگاه یزید صندوقچه ای را طلبیده در آن را باز کرد و از درون آن جعبه ای قفل شده و سر به مهر را بیرون آورد و از درون آن نوشته ای نازک را که در پارچه ابریشمی سیاه بود بیرون کشید، نامه را به دست گرفته و آن را گشوده و سپس گفت: ای ابومحمد، آیا این خط پدر توست یا خیر، گفت: آری به خدا سوگند، نامه را از دست او گرفته و بوسیده یزید به او گفت: بخوان، و عبدالله شروع به خواندن نامه کرد، در آن نامه چنین آمده بود:

 

 

متن نامه در مطلب بعدی

 

*******************************************************************************************************************************

سبک سنگین با صدای حاج مهدی اکبری

آخر از عشق علی آتش گرفتم سوختم.....        

 

_دانلود


نویسنده : غلام حیدر

جمعه 87 خرداد 10 ساعت 4:54 عصر بر دشمن علی لعنت بفرستید [ لعنت فرستاده شده ]


صفحه اصلی | ایمیل مدیر وبلاگ| پارسی یار | پارسی بلاگ